مرتضوی نبوی گفت: بر اساس تجربه چند دوره حضورم در مجمع تشخیص مصلحت نظام باید بگویم که حضور دیدگاههای مختلف در مجمع، یک فرصت است. چون فضای مجمع مثل مجلس نیست که تریبون آن باز باشد، اعضا نظراتشان را صراحتا اعلام کرده و با موضوعاتی مخالفت یا موافقت میکنند. روح حاکم بر مجمع این است که همه واقعا به دنبال مصلحت نظام، مردم و کشور هستند. گاهی ممکن است بحثی طولانی شود و نهایتا پخته شود تا از درون آن نوعی وفاق جمعی و اجماع نظر ایجاد شود و به مصلحت نظام برسیم. همانطور که از اسم این مجمع انتظار میرود. اتفاق هم افتاده که کسانی از جریانات سیاسی مختلف، در موردی با یکدیگر اتفاق نظر بیابند. چون واقعیت این است که مباحث ما در مجمع بر اساس تشخیص مصلحت است.
فضای مجمع، شبیه حوزههای علمیه است که مباحثی شبیه بحثهای طلبگی مطرح میشود؛ اما با حفظ حرمتها. افراد هم خیلی راحت نظراتشان را با صراحت میگویند و به سمت یک جمع بندی میروند.
بررسی برخی مسائل به دلیل اینکه ممکن است بار سیاسی برای مجمع داشته باشد و از آنجا که جزء شرح وظایف مجمع نیست، در مورد آنها یک تحفظی وجود دارد تا اینگونه نباشد که اختلافات جریانات سیاسی در دستور کار مجمع قرار بگیرد. همچنین از آنجا که وظایف و ماموریتهای مجمع تشخیص در قانون اساسی برشمرده شده، این نوع مسائل دیگر در دستور کارش نیست. مهمترین اظهارات نبوی را به نقل از خبرآنلاین در زیر بخوانید:
- بعد از انتخابات سال 88 من به همراه چند تن از اعضای مجمع تلاشهایی را در جمع 4-5 نفرهای کردیم و جلساتی را خارج از مجمع با جناب آقای هاشمی داشتیم. پیشنهادهایی را مطرح کردیم که مورد قبول قرار نگرفت و به جایی نرسید.
- {کدام یک از آقایان عضو مجمع همراه شما بودند؟} حالا اینها دیگر لازم نیست مطرح شود. بنده با آقایان ولایتی، حدادعادل و عسگراولادی بودیم.
- {چه پیشنهادی مورد توجه آقای هاشمی قرار نگرفت}در این مورد چیزی نمیگویم.
- {چهار سال از زمان انتخابات گذشته است اما همچنان شاهد اختلاف نظرهای چهرههای مختلف سیاسی درباره سرنوشت جریان اصلاح طلب و سران آن هستیم} برخی مانند شما قبلا گفته بودید که سران فتنه باید توبه کنند. اما چهرههایی همچون آقایان مطهری و افروغ معتقدند که طرف مقابل یعنی آقای احمدینژاد هم باید پاسخگوی برخی رفتارهای خود از جمله خس و خاشاک خواندن حامیان رقیب باشند. کسانی همچون آقای عسگراولادی هم بر آنند تا با اندکی تساهل و تسامح مساله را حل کنند.} من راه حل این مسائل را اعلام کردم. آن هم این بود که بپذیریم اختلافات و اعتراضات از طریق ساختارهای قانونی حل شود. اگر همان زمان به نصیحتهای مقام معظم رهبری گوش میدادند و از مهلتی که برای بررسی مجدد به شورای نگهبان داده شد، استفاده میشد؛ این اتفاقات رخ نمی داد. در دوره بازبینی شورای نگهبان در مرحلهای کاندیداهای معترض پذیرفتند که همه فهرست اعتراضاتشان مورد بررسی قرار بگیرد، اما وقتی نتیجه را نپذیرفتند؛ طبعا چنین مسائلی پیش آمد. الان هم فکر میکنم راه حل همان است.
- چیزی که نظام را سرپا نگه میدارد این است که بپذیریم قانون اجرا شود و مشکلات و اعتراضاتمان را در چارچوب قانون پیگیری کنیم. این یعنی در چارچوب نظام حرکت کردن، ساختار را قبول داشتن و دنبال ساختار شکنی نبودن. این اصل در هر زمانی باقی است. شما از اشخاصی اسم بردید که به نظرم مواضعشان شخصی است ولی چیزی که در مجموع مطرح است همین است که یک جریان سیاسی اگر اعتراضی دارد باید اعتراضاتش را با پذیرش اصول قانون اساسی و از طریق ساختارهای قانونی دنبال کند.
- {الان دو نامزد مغلوب آن انتخابات که سران فتنه خوانده میشوند باید چه بکنند؟ محاکمه شوند یا توبه کنند؟} توبه کنند یا نکنند، به خودشان مربوط است. ما در مقام تعیین تکلیف برای اشخاص نیستیم. اما اگر نپذیرند که اعتراضاتشان را از مسیر قانونی پیگیری کنند، اعتراضاتشان هم پذیرفته نخواهد شد.
- {برای این آقایان باید دادگاهی تشکیل شود؟} من مسئول این کار نیستم. اگر مصلحت این دیده میشد که قانون شکنیها و ساختار شکنیهای این افراد در دادگاه بررسی میشد؛ شاید شرایط دیگری بوجود میآمد. اما اینکه مسئولین این امر با توجه به مجموع مصالحی که مطرح است در این مقام هستند یا به همین صورت وضعیت ادامه مییابد، بستگی به نظر من ندارد.
- در درون اصلاح طلبان که پایگاه اجتماعی داشتند، سه طیف را نسبت به انتخابات سال 92 می بینیم. دسته اول همچنان مدعی تقلب هستند که قاعدتا در این مقطع طرفدار تحریم انتخابات و عدم شرکت هستند. این کارشان هم با ادعاهای سال 88 هماهنگ میشود. وقتی آنها بر این ادعا باقی هستند جایی هم برای مشارکتشان در انتخابات باقی نمیماند. دسته سوم هم در آن زمان قائل به تقلب نبودند و هم در این زمان قبول دارند که در چارچوب قانون حرکت کنند. اینها در انتخابات مجلس نهم شرکت کردند و در سایر مسائل نظراتشان را مطرح کردند که قائل به تقلب و تحریم انتخابات نیستند. برخی احزابی که در چارچوب اصلاح طلبی تعریف می شوند، اینگونه عمل کردند و در انتخابات 92 هم با همین منوال حضور خواهند داشت.
- دسته اول و سوم یعنی دو طرف طیف را خدمتتان گفتم. الان هم دسته دوم را عرض میکنم. دسته دوم کسانی هستند که به تعبیر من در «برزخ» قرار دارند. یعنی از یک طرف ادعای تقلب را قبول ندارند و با ساختار شکنی میخواهند مرزبندی داشته باشند و مدعی هستند که در چارچوب قانون اساسی حرکت کنند؛ اما از آن طرف با ساختار شکنان مرز بندی نمیکنند. یعنی نه تنها مرز بندی نمیکنند بلکه به نوعی از آنها حمایت هم میکنند و خواستار آن هستند که مجازاتهای قانونی درباره آن طیف ساختار شکن لغو شود و حصر آقایانی که در انتخابات 88 کاندیدا بودند، برداشته شود. مواضع این طیف دوپهلو است و به تعبیر من «در برزخ»اند که هم میخواهند درون ساختار تعریف شوند و هم از ساختارشکنها حمایت کنند.
- طیف اول که مشخص است. برخی از آنها همچنان گرفتارند و مشمول مجازاتهای قانونیاند و نیازی نیست از آنها نام ببریم. طیف سوم هم نظیر حزب مردم سالاری و امثال آن هستند که مواضعشان را صریح بیان میکنند و برخی چهرههای شاخصی که اظهار میکنند اعتقادی به تقلب در سال 88 ندارند. طیف دوم هم شامل شخصیتهایی همچون آقای خاتمی رئیس جمهور سابق هستند.
- اینکه طیف سوم میتوانند در انتخابات شرکت کنند، تعیین تکلیف بنده نیست. منظور این است که خودشان پذیرفتهاند در چارچوب قانون عمل کنند و بر این اساس میتوانند در انتخابات نیز حضور داشته باشند. اما برداشتم در مورد طیف دوم این است که باید موضعشان را شفاف بیان کنند. شرط حرکت سیاسی این است که قبول داشته باشند که درون ساختارند و با ساختار شکنها مرز بندی داشته باشند. وقتی کسانی با ساختار شکنها مرزبندی ندارند و به نوعی آنها را تایید و حمایت می کنند، یعنی عملکردشان شفاف نیست و مردم هم نمی توانند تکلیفشان را با آنها روشن کنند.
- من فکر می کنم همه کسانی که به نوعی آرم اصلاح طلبی دارند، ضرورتا باید در این مقطع به طور شفاف با فتنه و اصحاب آن مرزبندی داشته باشند و اعلام کنند اعتقادی به تقلب در انتخابات 88 ندارند.
- اگرچه در آستانه این انتخابات به نوعی با تکثر روبرو هستیم اما همچنان فکر میکنم که احتمال دارد رقابت اصلی بین دو جریان اصولگرا باشد. یعنی با وجود حضور کاندیداهای متعدد که برخی از آنها مثل آقای محسن رضایی مستقل هستند و برخی چهرههای اصلاح طلب نیز در انتخابات هستند؛ رقابت اصلی بین دو کاندیدای اصولگرا خواهد بود. ضمن اینکه فکر نمیکنم چهره حداکثری در میان نامزدهای اصلاح طلب داشته باشیم که مورد اجماع این طیف باشد. بعید است که آنها با چهره حداکثری به عرصه رقابت بیایند.
- احتمال نامزدی آقای خاتمی در انتخابات ریاست جمهوری را بعید میدانم. به نظرم ایشان اهل چنین ریسکی نیست. کسی که 8 سال رئیس جمهور بوده بعید است که دوباره بخواهد شانسش را در این عرصه امتحان کند.
- اما آقای هاشمی این کار را کردند و ما همان موقع هم گفتیم که کار ایشان اشتباه است. نتیجهاش را هم که دیدید. فکر میکنم آقای خاتمی اشتباه آقای هاشمی را تکرار نمیکند.
- یکی جریان موسوم به جبهه پایداری که رهبری معنوی آنها با آیتالله مصباح یزدی است و طیف دوم دیگرانی که رهبران معنوی آنها آیتالله مهدوی کنی است.
- این دولت تا کنون هیچ حزبی به صورت رسمی تاسیس نکرده است. در زمان آقای هاشمی حزب کارگزاران سازندگی از سوی دولت ایجاد شد و در زمان آقای خاتمی هم حزب مشارکت را داشتیم. برای انتخابات مجلس هشتم یک طیف موسوم به رایحه خوش بود که یکی از اضلاع جبهه متحد را در کنار جبهه پیروان و ایثارگرایان و رهپویان، تشکیل می داد. از دل رایحه خوش، جبهه پایداری درآمد. یعنی کسانی که انتقاداتی نسبت به حامیان دولت داشتند.
- این دولت چون حزب ندارد قاعدتا کمی سخت است که فکر کنیم رئیس جمهور و یا دولت مجری انتخابات بخواهد کاندیدای رسمی داشته باشد.
- {پس این همه تکرار عبارت «زنده باد بهار» از سوی رئیس جمهور که برخی آن را حمایت از نامزدی آقای مشایی می دانند، چیست؟} خب درباره آن هم توضیحاتی دادهاند که منظورشان از بهار «امام زمان (عج)» است. باید کمی در این باره صبر کنیم. ما بنا را بر این میگذاریم که افراد اگر حرفی میزنند آن را باور دارند. {با خنده} وگرنه طرفدار نشر اکاذیب میشویم! در ذهن من بعید است که رئیس جمهور و دولت رسما کاندیدایی برای انتخابات بعد داشته باشند و بخواهند از او حمایت کنند. این موضوع با کار و ماموریت آنها که اجرای انتخابات است، در تناقض است.
- بررسی صلاحیت کاندیداها مسئول خاص خودش را دارد که به وظایفشان عمل می کنند. دولت مجری انتخابات است و شورای نگهبان ناظر بر انتخابات خواهد بود. خیلی جور در نمیآید که مجری نامزدی برای انتخابات داشته باشد و بر آن اصرار کند تا در مقابل ناظر قرار بگیرد.
- فرق این دوره با سال 84 این است که در آن دور رقابت بین اشخاص بود اما الان با ائتلافها در جریان اصولگرا روبرو هستیم. اینگونه که از اظهار نظرها میشنویم اینها دنبال ائتلاف حداکثری و یافتن یک کاندیدا از میان آنها هستند. پس روند کار کمی پیشرفته تر از سال 84 است که ائتلاف 3 نفره یا ائتلاف 3+2 به جای افراد منفرد وارد عرصه شدهاند. پس یک عزمی برای رسیدن به وحدت هست که یک تیمی خودش را برای جلب اعتماد مردم عرضه کند تا یک نفر کاندیدای ریاست جمهوری شود و بقیه در کابینه اش او را همراهی کنند.
- درباره احتمال کاندیداتوری؛ آقای روحانی که اعلام آمادگی کردهاند. آقای ناطق نوری هم منتفی است اما آقای هاشمی منتفی نیست. در واقع درباره آقای هاشمی یک احتمال خیلی ضعیفی را باید در نظر بگیریم. گرچه شرایط سنی و جسمی ایشان خیلی اقتضای این کار را ندارد. بعلاوه اینکه ایشان 8 سال رئیس جمهوربوده و تجربه انتخابات 84 را هم دارد.
- آقای هاشمی همیشه سعی داشته که خودش را فراجناحی مطرح کند. دولت وحدت ملی را هم که مطرح می کند بر اساس نمونههایی است که در دولت خودش وجود داشت. همین که استاندارها و وزرایش هم از جریان چپ بودند و هم از جریان راست. آقای روحانی هم شخصیتش به گونهای است که برخی اصلاح طلبان او را اصولگرا و برخی اصولگرایان او را اصلاح طلب میدانند.
- {نظرتان راجع به کاندیداتوری آقای باهنر} در اینباره اظهار نظر نمیکنم.